To dance to a person's tune به ساز کسی رقصیدن |
Bargain is bargain حساب حساب است، کاکا برادر |
nothing ventured, nothing gained نابرده رنج گنج میسر نمیشود |
He is a dog in the manager نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد |
Like water off a duck's back چون گردکان بر گنبد |
Like a duck in thunderstorm مثل خر در گل مانده |
All is well that ends well شاهنامه آخرش خوش است |
Birds of a feather flock together کبوتر با کبوتر باز با باز |
To bite a file آب در هاون سائیدن |
To have a finger in every pie نخود هر آشی بودن |
His fingers are all thumbs دست و پا چلفتی است |
no news is good news بی خبری خوش خبری است |
آتش را دامن زدن |
There is no smoke without fire تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها |
Don't bite the hand that feeds you نمک خوردی نمکدان مشکن |
To fall from the frying pan into the fire از چاه درآمدن و در چاله افتادن |
A burnt child dreads the fire
مارگزیده از ریسمان
سیاه و سفید می ترسد |